ناراحتی و استرس دوران بلوغ در پی استمرار  و هم زمان با فشار، شدت و دوام آن ، به وجود می آید. ناراحتی در کودکان و نوجوانان دلایل متفاوتی دارد؛ مثلا به دلیل اینکه والدین گفته اند، آنها نمی توانند برای همیشه معلمینی را که دوست دارند به عنوان آموزگار خود انتخاب کنند. یا باید مدت محدودی در خانه بمانند یا اینکه بعد از اتمام تکالیفشان می توانند تلویزیون نگاه کنند، یا با دوستانشان بیرون نروند. این منابع ناراحتی به احتمال قوی کوتاه مدت هستند و با نظارت و مراقبت صحیح والدین از بین می روند.
 
در بیرون از خانه ناراحتی می تواند به دلیل قطع یک رابطه دوستی، مورد آزار و اذیت و قلدری قرار گرفتن در زمین بازی، کسب نمرات ضعیف در مدرسه و مانند آن به وجود آید. احساسات بخشی از زندگی انسانها است و ما هر روز ترکیبی از احساسات مانند خشم، ناراحتی، خوشحالی را که حاصل رویدادهای کوتاه مدت و موقعیت های گوناگون هستند، تجربه می کنیم.
 
از سوی دیگر، حوادث جدی یا بلند مدت هم وجود دارند که زندگی روزمره را دچار طوفانی از واکنش های احساسی شدید و پاسخ های روانشناختی (روانشناسانه) می کند. بدرفتاری، جدایی، اشتباه، مرگ، بیماری و تصادف از جمله این حوادث هستند، محققان روان شناسی این دسته از ناراحتی ها را استرس می نامند. زمینه تحقیق استرس» وسیع بوده و شامل ناراحتی‌های کوتاه مدت تا ضربات روحی شدید و فشارهای بلند مدت می شود. در این قسمت تعدادی از مفاهیم کلیدی استرس و ترس در کودکی و نوجوانی بررسی می شود. 
 
تعاریف استرس Stress تا حد زیادی فعل و انفعالاتی و متفاوت اند؛ زیرا شرایط محیطی و تفاوت افراد منجر به تغییرات زیادی در واکنش آنها در برابر استرس زاها و غلبه بر آنها می شود و همچنین اینکه واکنش‌های افراد مختلف در موقعیت ها و حالات مختلف، متفاوت است.
 
لازاروس و ابرامویتز Lazarus & Abramovitz (1962) بیان کردند که وقوع استرس بستگی به حالات، احساس و ارزیابی فرد دارد که چگونه باید با یک حادثه مهم برخورد کند. این عقیده که تفاوت های شخصی باعث درکها و پاسخهای متفاوت به استرس می شود، اساس مطالعه مورد نظر گردید. میزان استرس و ناراحتی کودک در شرایط استرس زا، نه تنها به طبیعت عامل بستگی دارد بلکه به احساس کودک از بی خطر بودن عامل نیز بستگی دارد. کوکس یک مدل علمی از استرس که هم مختلط و هم متحرک بود، پیشنهاد کرد. ادراک و مشاهده یک نیاز محیطی، روانشناسانه و فیزیکی، وابسته به ارزیابی منطقی نیاز و راههای غلبه بر آن است. اگر یک انحراف بحرانی به وجود آید (رفتاری خارج از حالت تعادل) آنگاه این حالت منجر به ایجاد حالات احساسی و استرس و تغییرات روان شناختی می شود.
 
ترفندهای غلبه بر مشکل، مورد آزمایش قرار گرفته اند و نتایج حاصل نشان می دهد که راه غلبه بستگی به ارزیابی منطقی مسئله دارد. فریمن استرس ها را بدین صورت توصیف کرده است؛ اگر شخص گرفتار فشارها و یا نیازهایی شود، آنها به صورت منفی ظاهر می شوند و ممکن است منجر به ناراحتی های احساسی و روانشناختی گردند.
 
رایس و دوستانش یک مدل از استرس در کودکی و بلوغ پیشنهاد کردند که ارتباط درونی و طبیعی حوادث استرس زا و طبیعت هم زمانی استرس زاهای متفاوت با حوادث گسترده مهم یا فزاینده ها را بیان می کرد. اینها به وسیله حمایت اجتماعی و یا منابع درونی (عزت نفس، واکنش های غلبه و...) وساطت می شوند. آنها بیان داشتند، هنگامی که بین تغییرات و مبارزه طلبی هایی که برای نوجوان پیش می آید و حمایت موجود و منابع غلبه شخص تناسب کافی وجود نداشته باشد، استرس به وجود می آید.
 
استرس فقط در مورد یک واکنش شخصی در قبال یک حادثه ساده یا موقعیت خاص رخ نمی دهد، بلکه در اثر فعل و انفعالات پیچیده حاصل از فشار، حوادث - ناگهانی - و سیستم های حمایتی و واکنش های غلبه به وجود می آید.
 
عوامل استرس: زا  گارمزی و روتر Garezy (1983)  منابع استرس زا را در پنج گروه اصلی طبقه بندی کرده اند:1- کمبود؛ ۲- ارتباطات آشفته مداوم؛ 3- حوادثی که خانواده را دچار بحران میکند؛ ۴- رخ دادهایی که نیاز به تطبیق با شرایط اجتماعی دارد؛ ۵- حوادث منفی شدید و تکان دهنده .
 
کمپاس  Compas (1987)  از ۶۵۸ نوجوان ۱۲ تا ۱۷ ساله خواست که گرفتاری های روزانه و حوادث عمده زندگی را که در شش ماه گذشته برای آنها رخ داده است، بیان کنند. نتیجه ۲۷۰۵ حادثه عمده و ۴۲۱۰ گرفتاری روزانه بود. این آمار در گروههای منطقی دسته بندی شدند و یک فرم از حدود ۱۵۰ فقره حادثه در زندگی را شکل دادند. حوادث در پنج زمینه اصلی دسته بندی می شوند؛ مدرسه، خانواده، دوستی، سلامت شخصی، سر و وضع ظاهری.
 
شارپ و تامپسون  Sharp & Thompson (1992)  ، ۴۵۵ نوجوان ۱۴ تا ۱۶ ساله را از سه مدرسه مختلف انتخاب کردند؛ بیشترین حوادث متناوب و استرس زا بدین صورت بودند: مرگ یک عضو نزدیک خانواده؛  بیماری یا مصدومیت یک عضو نزدیک خانواده؛  بیماری شخصی یا جراحت؛  روابط بد با معلم؛  مشاجره در خانواده؛ داشتن دروس غیرجالب و بی علاقگی به این دروس؛ مشاجره با دوستان؛  امتحانات؛  مورد مؤاخذه معلم قرار گرفتن، ناراضی بودن از محیط مدرسه و در عذاب بودن از آن؛ مشکل داشتن در انجام تکالیف مدرسه. 
 
در یک پژوهش از ۱۴۸۲ نوجوان ۱۰ تا ۱۵ ساله در استرالیای غربی، گارتن و پرات دریافتند که بیشترین استرس زاهای متناوب که توسط جوانان بیان شدند، عبارتند از: داشتن یک روز سخت؛  فشار امتحانات؛  عدم برقراری ارتباط قوی با معلم؛  خسته شدن از دورس؛  عدم توانایی در دستیابی به آنچه که درواقع انتظار می رود.
 
سیلورمن Silverman (1995) و همکارانش ۱۴۱ پسر و ۱۳۲ دختر را که بین ۷ تا ۱۲ سال داشتند و در فلوراید به مدرسه می رفتند مورد مطالعه قرار دادند. آنها در مورد استرس و نگرانی ها سؤال نکردند. بلکه با طرح یک سؤال آزاد از کودکان پرسیدند که آیا در موردی خاص و یا از چیزی نگرانی دارند، و سپس یک جایزه مخصوص به آنها دادند. کشف دو نگرانی جالب حاصل این کار بود؛ اول اینکه چیزی که بیشتر پسر بچه ها را نگران کرده بود مواردی بود که آنها تجربه کرده بودند؛ جنگ، بلایا صدمه شخصی. اما بیشترین اتفاقات متناوب که اغلب ریشه اجتماعی دارند، کمترین اضطراب و ایجاد کرده بودند.
 
یاماموتو Yamamoto (1987) و همکارانش به ۱۸۱۴ کودک دبستانی از شش کشور مختلف پرسش نامه ای دربار حوادث استرس زا دادند. پرسشنامه ۲۰ حادثه مربوط به زندگی را در برداشت و ا پرسش شوندگان خواسته شده بود که میزان استرس زایی این حوادث را در مقیاس یک تا هفت تعیین کنند. یک تشابه قابل توجه در تمامی ملیتها در مورد انواع حوادث زندگی که به عنوا حوادث استرس زا معرفی شده بودند، وجود داشت. بدون استثنا حادثه فقدان والدین به عنوا استرس زاترین حادثه معرفی شده بود. تولد یک برادر و یا خواهر به طور جهانی در آخرین رده نظر اضطراب زایی قرار داشت. دیگر استرس زاهای نیرومند عمومی عبارت بودند از: کور شدن؛  سال بعد نیز در همین کلاس بودن؛  شنیدن و مشاهده دعوای پدر و مادر و جدال آنهاء ؛ خیس کردن لباس در کلاس ؛ سرقت چیزی؛  راست می گویم اما کسی باور نمی کند.
 
منبع: مشاوره و حمایت از کودکان در برابر ناملایمات، سونیا شارپ و هلن کاوی، ترجمه: دکتر سوسن آقاجانبگلو، صص 30-25، نشر ورجاوند، تهران، چاپ دهم، 1391